Crazy crazy crazy
حسش عجیبه که بالاخره تموم شد.تا هشتم بلاتکلیفی و بیهودگی ، بعد همینجا می نویسم و گزارش کار میدم.
بعد این همه سگ دو زدن ، سختمه هیچ کاری نکنم.شایدم استراحت کردن و بلد نیستم.
مدام در سفر از خویشتن به خویشتنم
هزار روحم و در یک بدن نمیگنجم.
"نمیدونم این تن مال منه یا که من تو این بدنا اسیرم؟" پارسال تو فنی حرفه ای بهش گوش میدادم و قدم میزدم.چه روزایی بود.پارسال تابستون ، چه روزایی بود.
امسال و نمیدونم.